zaman shirin

      تو چشمای مادرم عکس خودم رو دیدم چشمای مادرم رو تو دفترم کشیدم مثل یه آینه بود من تو اون پیدا بودم اما آخه چطوری تو چشم اون جا شدم شیرینم تو هم تو چشمم هم تو قلبم هم تو تمام وجودم جا میشی     ...

بهار ناز عزیزم وقتی هر صبح بیدارت می کنم تا ببرمت خونه خاله و خودم برم سر کار با چشای خواب آلو منو نگاه میکنی در طول راه برات آیت الکرسی و دعای فرج با صدای بلند می خونم و چند تا شعری که وقتی می خونم میخندی مثل عمو زنجیر باف و یکی بود یکی نبود الهی مامان قربونت بره چقد دلم میگیره وقتی بغلت می کنم و از خواب به زور پا میشی و با اون چشای خوشکلت به منو بابا لبخند میزنی اما چه کنم که مجبورم، عزیز ترین مامان منو ببخش ماچ ماچ ماچ..... ...

صدای ضربان قلب بهار نازم دلنوازترین آهنگ زندگی بابایی ومامانیه ... ...

    ...

ماچ   ...

فرشته کوچک خوشبختی بابایی ومامانی عاشقانه دوستت داریم  ...

قلب مامان   ...

    وقتی زمین هزار و سیصد ونود ودومین بار به دور خورشید چرخید فرشته رحمت ماه پنجم را آذین بست و در بامداد روز سی ام فرشته ها فرشته کوچکی  را به زمین آوردند چه با شکوه فرشته نازنین ما  که نامش را بهار نهادیم از خداوند هدیه گرفتیم وسپاس سپاس سپاس آفریدگار مهربان را که این هدیه را برایمان فرستاد  تا در این راه زندگی با ما همراه باشد ...بهار قشنگم دلنوازترین ترانه هستی مامان وبابا الهی هزار سال سالم وتندرست همراه با سعادت زنده باشی وهر روز پیش از پیش برقرار و سرافراز ...آمین یا رب العالمین  ...